شهرى تو را از شهر دیگر بهتر نیست . بهترین شهرها آن بود که در آنت آسایش زندگى است . [نهج البلاغه]
چهارشنبه 84/4/29 ساعت 11:51 عصر
آه آن لحظه که چشمانت را
می گشایی ومی تابانی
قلب من می بخشد ...
همه آوای تپشهایش را
به تپشهای تو سبز
قلب من هر تپشش
هر تپشش
ازسبزی توست
آه آن لحظه که لبهایت را می گشایی
و به من می بخشی ...
همه لبخند و نفسهایت
آه آن زمان زندگی من از توست
آه ای روشنی ماه از تو
ای خود ماه همه شبهایم
هیچ می دانستی
بوسه هایت نفسم می بخشد
و صدایت ...
نام من را تو به آواز بخوان
نام من را تو به فریاد بگو
دوستت دارم ....
نوشته شده توسط: علی رستگاری
i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدیدهای امروز:: :: بازدیدهای دیروز:: :: درباره خودم :: :: لینک به وبلاگ :: :: اوقات شرعی ::
:: لوگوی دوستان من ::
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
11338
1
1